آرين جونآرين جون، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

گل پسر

تعطیلات چهار روزه مصادف با 22 ماهگی گل پسر

 گل پسر به همراه آقای پدر و عامُ  مهدی(عمو) شریک آقای پدر و مادرخانومی و سهیلا جون همسر عمو مهدی عازم تپه واشی هستن که نرسیده به این مکان بسیار زیبا (البته طبق شنیده ها از دور و نزدیک) توسط پلیسهای مهربان بع علت شلوغی و ازدحام جمعیت دیپورت شدن. در راه بازگشت  آقای پلیس  مهربان دیگری که با دوربین سرعت ماشین هارو چک می کرد این دو خانواده سرخورده را برای بازدید از روستای ارجمند راهنمایی کرد که همینجا از ایشون تشکر می کنیم فراوووووووووووووووووووووون والا باید می اومدیم دوباره تهران تا یه لقمه جوجه میخوردیم   دایره لغاط گل پسر عامُ = عمو، دوو ییییییییییییی=دوربین، اَسسسس=اَسب، دیییییییییییییی = ماشین، دود...
11 مرداد 1393

سفرنامه21 ماهگی گل پسر

شش ماهی هست تقریبا مادرخانومی غایبه اونم بر می گرده به مشکلات عدیده ای که پیش اومده از جمله مریضی های گاه و بیگاه گل پسر که دمار از روزگار مادرخانومی درآورده و  بماند که دل و دماغی هم واسه نوشتن نبود اما حدود یک ماهی هست که آقای پدر یه مغازه اجاره کرده و دوره ای که اداره برق براش گذاشته شروع شده یه جورایی همه چی با هم همراه شده و تقریبا بزرگترین مشکل خانواده گل پسر تا حدودی مرتفع شده الان که در خدمت شما هستیم علاوه بر اینکه گل پسر خیلی خوب راه می ره ... دامنه لغاتش  وسیعتر شده و بغیر از مامان و بابا : عَمَه (عمه) - آبا (عزیز آبا مادر آقای پدر)- آغا (پدر آقای پدر) - مممممممم (مو)- ما (تمامی حیواناتو شامل می شه) ...
29 تير 1393

13 ماهگی گل پسر

هیییییییییییییییییییییییییی می بینی چه زود گذشت شدی یکسال و یه ماهه تو این یه ماه خیلی اتفاقا افتاد اولا شاکی شدن خانواده آقای پدر در خصوص نگرفتن تولد دوما شاکی شدن مادرخانومی از چند نفر از جمله یه بنده خدایی که شده گاو نه من شیر شده سوما مهد کودککککککککککککککککککککککککککککککککککک چهارما مریض شدن پی در پی گل پسر برای فرار از مهد رفتن پنجما گفتن ددددددددددددددددد اونهم بصورت پی در پی و مستمر حتی درخواب  
2 آذر 1392

تولد یکسالگی گل پسر بدون عکس

امروز خورشید شادمانه‏ترین طلوعش را خواهد کرد و دنیا رنگ دیگری خواهد گرفت، وجودم به مناسبت آمدنت به زمین و زمان خوشامد خواهد گفت؛ فرشته آسمانی، پسرم، سالروز  زمینی شدنت مبارک. در حقیقت تو آن شبنم عشقی که با آمدنت به روزگار تیره و تارم رنگ مهر و وفا بخشیدی! دفترچه ی خاطرات قلبم را که خالی از عشق و یکرنگی بود، سرشار از عشق و محبت کردی !نازنیم ! فرزندم ! حضور گرم و همیشگی ات را هزاران هزار بار سپاس می گویم . امروز به تو فکر میکنم به زمانی که چشم گشودی و آغوش زمان ضربان قلبش را با تو یکی نمود دنیایم با تولدت آغاز شد دنیایی که در نبودت در تاریکی مطلق غوطه ور بود. میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست که می توان با آن به رنجهای زن...
27 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل پسر می باشد