آرين جونآرين جون، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

گل پسر

سفرنامه21 ماهگی گل پسر

1393/4/29 13:50
نویسنده : مادر خانومي
135 بازدید
اشتراک گذاری

شش ماهی هست تقریبا مادرخانومی غایبه اونم بر می گرده به مشکلات عدیده ای که پیش اومده از جمله مریضی های گاه و بیگاه گل پسر که دمار از روزگار مادرخانومی درآورده و  بماند که دل و دماغی هم واسه نوشتن نبود اما حدود یک ماهی هست که آقای پدر یه مغازه اجاره کرده و دوره ای که اداره برق براش گذاشته شروع شده یه جورایی همه چی با هم همراه شده و تقریبا بزرگترین مشکل خانواده گل پسر تا حدودی مرتفع شده

الان که در خدمت شما هستیم علاوه بر اینکه گل پسر خیلی خوب راه می ره ... دامنه لغاتش  وسیعتر شده و بغیر از مامان و بابا :

عَمَه (عمه) - آبا (عزیز آبا مادر آقای پدر)- آغا (پدر آقای پدر) - مممممممم (مو)- ما (تمامی حیواناتو شامل می شه) - مَئو (این هم تمامی حیوانات را شامل می شه)- دووییی (دایی)- دادا- دِدِ (مادربزرگ مادرخانومی)- اَدَ (ناشناخته) - بَ بَ (به به)- آبَ (آب)- جی جی (شیر)- بَ (برق)- تیششش (جیش)- دیزَه (جیزه)- بوبَه (جاییش درد بگیره میگه بوبَه شده)- اوخ - اَیییییییییییییییییییی (از چیزی بدش بیاد)- مَ مَ (پستونک)-

 در این سن عاشق دیییییییییییی (ماشین) و توپه. از عروسک زیاد خوشش نمیاد. حسابی دَدَریه. کارتون نگاه میکنه البته گه گداری.

تقریبا در 20 ماهگی بود که برای اولین بار گل پسر طعم کچلی را چشید

گل پسردر شب چهارشنبه 4 تیرماه 93 با خانواده مادرخانومی رفتن به شمال تقریبا بعد از عید که با بارندگی شدید برف در شمال همراه بود و جرات بیرون رفتن از خونه رو هیچکس نداشت اولین بار بود که گل پسر زمانی به شمال می رفت که از اتفاقات دور و برش کمی تا قسمتی سر در می آورد آقای پدر در صبح روز پنجشنبه همراه شریکش اول رفتن خونه عمو اکباتانی در لنگرود و بعد از انجام یک سری کار اومدش رضوانشهر ....

روز اول 5 تیر 93 کنار دریای تازآباد (حاجی بابا-دایی آرمین و گل پسر شادو خندون)

 گل پسر  صبح روز جمعه همراه (حاجی بابا-مامان جون-دایی آرش و آرمین - آقای پدر و مادرخانومی) راهی ارتفاعات الماس در شهر خلخال شدن اما به علت شیب زیاد و امکان سرازیر شدن گل پسر مثل یه توپ در هر یک از نشیمنگاه ها تصمیم به بازگشت به ییلاقات شفارود را گرفتند و در ییلاق میانرود در کنار جوی آبی نشستند ....

 شنبه هم به آلو چیدن و استراحت در ویلا گذشت که عکسهای اون روز در گوشی دایی آرمین موجوده و مادر خانومی به اونا دسترسی نداره

پی نوشت: شاید عکسایی از شش ماه گذشته بزارم .....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل پسر می باشد