گل پسر شش ماهه در هفته ای که گذشت
امروز درست پنج روزه که گل پسر وقتی چشماشو باز می کنه مادر خانومی و کنارش نمی بینه، آخه مادر خانومی مرخصی شش ماهش تموم شده و باید بره سر کار. به مادر خانومی که خیلی سخت می گذره اما در ظاهر گل پسر بخوبی این وضعیتو تحمل می کنه...
این چند روز و گل پسر خونه عزیز جونش (مادر آقای پدر) بود و انقدر آقاست که همه حاضر به نگهداری ازش هستن.
پی نوشت١: گل پسر از دیروز شروع کردی به خوردن بیسکوئیت مادر عسلی. به نظر می رسه که خوشت میاد.
پی نوشت٢: آقای پدر میگه داری دندون در میاری ولی من (مادر خانومی) که چیزی نمی بینم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی